وصلیم به هم اما فاصله مان از زمین تا آسمان ها...
کنارت هستم به حکم قانون اما دلم فرسنگ ها از تو دور است. صبح زنگ بیدارباش در خانه زده شد کارها و وظایف ردیف. زن به دنبال روشن کردن کتری بود و مرد به دنبال اصلاح صورت. امیدشان اما انگار بیرون خانه جا مانده بود. گاه از کنار هم رد می شدند دریغ از سلامی حتی در نگاه ، صبح بخیری حتی در لبخندی کوتاه. شتاب بود و زمان به دنبالشان. زن میز را چید و نیمرو را روی میز گذاشت، نیمروی مرد کمی سوخته و دستان زن بریده شده بود. زن به سرعت ظاهر خواب آلوده و آشفته خود را آراست و مرد اتوکشیده و مرتب پای میز صبحانه بود و ظرف نیمرویش در مقابلش اما تنها نانی خالی به دهان گذاشت و چایی سرد سر کشید. زن میز را به سرعت جمع کرد و مرد آماده جلوی در مشغول کفش پوشیدن شد.هر دو پشت سر هم از پله ها پایین دویدند بدون برداشتن لقمه ناهارشان درحالی که حلقه هاشان را سر طاقچه جا گذاشته بودند اما سالهاست که حلقه هاشان خاک گرفته و بوی نیستی گرفته. زن و مرد حتی انسان بودنشان را نیز میان نیمروی سوخته شان داخل سطل ریختند و مهرشان را در کیف کاریشان حبس کردند. پشت پنجره شان هیچ پرنده ای به دنبال غذا نمی آمد و حتی مورچه ای نانی از سفره شان نمی برد که این خانه اتاق هایش با هم قهرند، آینه هایش تنها نقاب های زیبا نشان می دهد و اجاقشان تنها برای رفع سیری روشن می شود.کاش گهگاهی لقمه هاشان را با هم جا می گذاشتند یا باهم عوض می کردند شاید مهرشان هم با هم تقسیم می شد.
من هستم اما تو باور مکن ...
به دنبال روز شب می آید و به دنبال شب، روز . به دنبال گریه ،خنده و ... شاید ازدواج به دنبالش طلاق اما نه طلاق هایی که رسمی می شوند که جدایی های نامریی، نامحسوس زیر نقاب های خوشبختی، همه خوشحال از زندگی زناشویی. شاید ازدواج هایی که واقعا برپایه عاطفه بنا شده اصلا ازدواج نام ندارد، که به زبان مشترک رسیده ناد و همراهی همان همبستگی آرمانی که نیاز به قانع کردن و اسارت هم ندارد که آنان که هنوز خود را در حاشیه مسایل سایه های خود، عقده ها و وظایف گیرانداخته اند هیهات که به طلاق عاطفی رسیدند. چه فرقی است بین کسی که شجاعانه به طلاق تن داده و قطع یک زندگی اشتباه را به جان خریده تا کسی که زیر بار ترش اجتماعی و آبرو و نگاه دیگران، خود وافراد خانه را قربانی می کند؟ قربانی طلاق عاطفی و کسانی که به اصطلاح با هم می سازند و می سوزند و همسرند اما نه سرشان به هم می رسد نه مهرشان! تازه فکر می کنند که در حق دیگران ازخودگذشتگی کردند اما کسی که قربانی است، قربانی می گیرد. زن و مرد قربانی حتما فرزندان قربانی خواهند داشت. زن و مردی که حتی نگاهشان، سلامشان بوی مهر نمی دهد، می خواهند چه فرزندی تربیت کنند و چگونه؟ هیهات که ما همه غافلیم و می ترسیم شجاعانه مسایل را ببینیم و تن به پذیرش و حلشان دهیم تا زیر نقابمان به بچه ها منتقلش نکنیم. کافی است اختیار زندگی مان را به دست سایه ها و منیت ها یمان بدهی آن وقت حتما دچار از هم گسیختگی در خانه و زندگی و در روابطمان می شویم. همیشه شنیدیم که مرد باید بیرون خانه کار کند و مدتی را بیرون سر کند این یکی از الگوهای عمیق روانی ماست که درست کار می کند زیرا همان مدت زمانی که زن و مرد از هم دورند باعث می شود که به هم فکر کنند، از نظر روانی برای دیدن هم دلتنگ شوند، اما اگر در همه زمینه ها بخواهند مدام به پر و پای هم بپیچند و اسیر یکدیگر باشند از هم خسته و خسته تر و عاقبت ذهنشان، روحشان و وجودشان همه و همه از هم جدا می شود، برای هم تکراری می شوند، باید هر دو به روز باشند و رشد کنند تا برای هم تازگی داشته باشند اما پایه همه اینها مهر و پیوند آزادانه درونی است. البته درست است که گاه طلاق برای فرزندان در جای خودش کار ارزشمندی است اما خیلی وقت ها چوان فرزندانمان در سن پرخطری هستند بایستی زن و مرد صبر داشته باشند و منتظر فرصت مناسب باشند. بارها شنیدیم که ما به خاطر بچه ها ماندین! امان از این جمله پر از مصیبت چرا که بچه های بی گناه تصور می کنند تقصیر ما بوده که مادر یا پدرمان رنج این زندگی مشترک را برده اند. بچه های چنین زندگی هایی همه از ازدواج هراسانند و اغلب یا درست مثل والدین خود قربانی ازدواجی غلط می شوند یا مجرد می مانند و دچار افسردگی می شوند. نمونه های بسیاری داریم که دختر و پسرها قلبا مشتاق ازدواجند اما از قربانی شدن می هراسند و یا از داشتن زندگی ای همچون والدین . گاه کلمات و جملاتمان سنگینی مرگ را بر دوش فرزندانمان دارد و خود فکر می کنیم مادرانه یا پدرانه رفتار کردیم و عجب بار ینگینی بر دوششان می گذاریم وقتی بفهمند به خاطر آنها در این زندگی پست تر از طلاق ماندیم و عشق چه معصومانه زیر ساتور این رابطه های غلط می میرد و ما به خود دلداری می دهیم که عیب ندارد بالاخره روزی متوجه می شود. نتیجه طلاق عاطفی تنها در تنه خانواده و عواطف زن و مرد نیست که روان بجه ها را مستقیم فاسد می کند. اگر قرار باشد از لحاظ احساسات به تنفر برسیم نا خودآگاه در تمامی خانواده و روان رسوخ می کند و همه را ویران می کند پس طلاق واقعی بهتر از طلاق عاطفی است چراکه طلاق واقعی صادقانه پذیرفتهشده اما طلاق عاطفی مثل خوره از داخل روان همه را می خورد و صدمات وحشتناک روانی وارد می کند.
زن و مرد بازگشتند این بار با هم از پله ها بالا آمدند اول سراغ حلقه هایشان رفتند و خاکش را با هم پاک کردند و بعد لقمه هایشان را با هم تقسیم کردند و با هم راهی کار شدند اما نه! ... اول لحظاتی به هم خیره شدند و لبخند صورتشان را زنده کرد و همدیگر را در آغوش گرفتند . دوباره خانه جان گرفت و سلامشان در نگاه عاشقانه شان نقش بست.
بررسی خسارت معنوی در حقوق موضوعه
انسان موجودی اجتماعی است و اجتماعی بودن وی باعث ایجاد حقوق و تکالیفی برای او در اجتماع و تعامل با همنوعان میشود. همانطور که تکالیف افراد در اجتماع را قانون مشخص میکند، حقوق افراد نیز از نظر قانون محترم شمرده شده است. بنابراین در نتیجة اعمال مقررات قانونی، یعنی انجام تکالیف قانونی و شرعی افراد و حفظ حقوق فردی و شهروندی به رعایت نظم اجتماعی میرسیم.
با این وجود طبیعی است که در اثر ازدیاد جمعیت و گسترش جوامع بشری، گاه شاهد تزاحم میان حقوق افراد مختلف در یک جامعه هستیم. اگرچه رفع این تزاحمات در گذشته، از پیچیدگی چندانی برخوردار نبود،لکن با صنعتی شدن جوامع، جبران زیانهایی که ناشی از گسترش زندگی شهرنشینی و ماشینی بود، باعث ایجاد قواعد «مسوولیت مدنی» گردید. در اجتماعات اولیة انسانی، انواع خسارات محدود بوده و متناسب با فعالیت و زندگی اجتماعی مردم آن دوره، بسیار ناچیز مینموده است. با پیشرفت تمدن و افزایش اختراعات بشر، وقوع زیانهای احتمالی نیز بیشتر شد و هر اندازه که روابط حقوقی مردم در اثر ارزیابی وسایل تولید و ترقی سطح زندگی وسیعتر میشد، بر تنوع ضرر و زیانهای حاصله نیز افزوده میشد. به عنوان مثال، اشخاصی در اثر سرعت زیاد اتومبیل و بیاحتیاطی رانندگان یا در نتیجة عدم مراقبت مالکین و متصدیان وسایل موتوری به انواع سوانح دچار میشوند. یا شخصی در اثر سوء استفادة دیگری از حقش، دچار آسیب میشود و طبعاً برای تأمین امنیت و حفظ نظم اجتماعی و رعایت عدالت، باید خسارات وارده و آنچه در اینده از آن خسارت ناشی خواهد شد، جبران شود. اما این ضرر و خسارت، منحصر به ضررهای مادی و مالی نیست. انسان در برابر لطمات روحی نیز آسیبپذیر است، که این آسیب روحی گاهی توسط آسیب دیده بروز نمییابد و در نتیجه این آسیب روحی، روز به روز اثرات روانی جبران ناپذیرتری بر فرد به جای میگذارد. بنابراین علاوه بر ضررهای مادی، ضررهای معنوی وارده به اشخاص(که گاه از ضررهای مادی، تأثیر بیشتری دارد) نیز باید مورد حمایت قانون بوده و وارد کننده ضرر، ملزم به جبران آن شود.
در حقوق موضوعه ایران (همانطور که در ادامه خواهیم گفت)، جبران خسارت معنوی مورد اشاره قرار گرفته است. اما با این وجود، هنوز شرعی بودن یا نبودن مطالبه چنین خسارتی و همچنین نحوه جبران آن مورد اختلاف است. این در حالی است که ضرر و زیان معنوی ناشی از جرم، بخش مهمی از ضرر و زیانهای وارده به اشخاص در اثر جرم را تشکیل میدهد.
در این مقاله بر آن شدهایم تا با توجه به اهمیت جبران ضرر و زیان معنوی و تأثیر آن بر روحیة افراد جامعه، طی سه مبحث جداگانه، ابتدا به زمینههای شرعی و سپس به مبانی قانونی بحث مطالبه خسارت معنوی پرداخته و در نهایت به ارائه یک نتیجهگیری کلی درخصوص امکان یا عدم امکان مطالبة این نوع خسارت در رویة قضایی کنونی پرداخته و سپس به طرح پیشنهاداتی درخصوص نحوة مطالبة ضرر و زیان (خسارت) مذکور در سیستم قضایی فعل خواهیم پرداخت.
شهادت بانوی دو عالم تسلیت باد.
هر سینه که دوستدار زهراست آشفته و بی قرار زهراست
گنجینه ی هفت آسمان ها در سینه ی خون نگار زهراست
از شرح کرامتش همین بس عالم همه وامدار زهراست . . .
بهروز، جوان 23 سالهای که به خاطر حس نوعدوستی و رفاقت خود متحمل ضرر و زیان مادی فراوانی شده و حتی مدتی در حبس بوده، شاید آن روزی که ورقه قرارداد معامله دوست خود را به عنوان ضامن امضا میکرد، نمیدانست همان امضا روزی وی را گرفتار خواهد کرد .
آنگاه که در دادگاه ادعا کرد من تعهد نکردهام اگر مجید طرف اصلی قرارداد متواری شد، به عنوان نماینده او پذیرای تمام تبعات قانونی قرارداد باشم، قاضی دادگاه متن قرارداد و بویژه همان بند تعهد وی را برای او قرائت کرد و او متوجه شد چه اشتباه بزرگی کرده که بدون خواندن قرارداد آن را امضا کرده است.
این پرونده نمونهای از عدم آموزش حقوق شهروندی است.
حقوق شهروندی چیست و بستر و زمینه آن را باید در کجا جستجو کرد؟ مصادیق این حقوق کدامند و چگونه و در چه قالبی محقق میشوند؟
این گونه نبوده که در همه دورههای تاریخی همه افراد یک ملت یا تمام کسانی که در درون قلمرو یک دولت ملت زندگی میکردند، حقوق عام و برابر داشته باشند، بلکه در هر جامعهای همواره تنها بخش کوچکی از جامعه به عنوان شهروند به رسمیت شناخته میشد.
البته امروزه نیز هستند افراد یا گروههایی که اعتقاد دارند همه افراد نباید از حقوق برخوردار باشند. با وجود این به رسمیت شناختن حقوق همه افراد تابع یک دولت، اتفاقی است نسبتا جدید که در قرون گذشته در همین حد هم وجود نداشت و بسیاری افراد برای به اثبات رساندن و تثبیت آن حقوق در اذهان عمومی و رسمی فدا شدند.
واژه و مفهوم شهروند همزمان با شروع انقلاب فرانسه 1789 با پیدایش فکر ملت و اصل حاکمیت ملی شناخته و پذیرفته شد. زیرا طی قرن 17 و 18 فلاسفه و دانشمندانی مثل جان لاک و ژان ژاک روسو توجه زیادی به حقوق طبیعی از خود نشان دادند، تا این که اصول آن به صورت لوایح و اعلامیهها و
1 - اعلامیه حقوق انگلستان 1689
2 -اعلامیه حقوق بشر و اتباع فرانسه 1776
3 -دو فقره اصلاحیه قانون اساسی کشورهای متحده امریکا 1791
4 -اعلامیه حقوق مندرج در قانون اساسی 1793 فرانسه که در بحبوحه انقلاب اجتماعی به تصویب رسید و تا حدودی جنبه سوسیالیستی داشت.
5- اعلامیه حقوق و تکالیف مندرج در قانون اساسی 1795 فرانسه. در قرن 19 و اوایل قرن 20 نیز در حقوق اساسی بسیاری از کشورها، اصول حقوق طبیعی گنجانده شد.
از جمله اقدامات ارزنده در قرن 19، القای بردگی و منع تجارت برده در سراسر انگلستان بود که منجر به انتخاب نمایندگانی از سیاهپوستان در مجالس مقننه شد که گامی بلند در پرونده حقوق شهروندی بود.
در قرن 20، شاهد ادامه گسترش شمار شهروندان هستیم. زنان در این قرن حقوق سیاسی خود را در کیفیات مشابه با مردان به دست آوردند و اصل برابری با اعلام صریح و کلی برابری زن و مرد مشخصتر شد، «قانون در تمامی زمینهها، برای زن حقوق مساوی با مرد را تضمین میکند.» علاوه بر این حقوق اقتصادی و ا جتماعی نیز به حقوق سیاسی اضافه شد. سرانجام در قرن 20، تلاش برای احقاق حقوق اجتماعی یعنی مزایای بهداشتی، درمانی تامین اجتماعی در صورت بیکاری و... گسترش یافت. به این ترتیب حقوق شهروندی با مطالبات حق حیات شکل گرفت و با مبارزه برای کسب حقوق سیاسی به بلوغ رسیده و در نهایت با به دست آوردن حقوق اجتماعی کامل شد هر چند احتمالا در آینده با تغییر شرایط اجتماعی - سیاسی جوامع، شاهد تغییرات دیگر در ابعاد آن خواهیم بود.قوانین اساسی درآمد که اهم آنها تا اوایل قرن 19، به این شرح است.تعریف حقوق شهروندی
حقوق شهروندی درواقع مجموعه حقوقی است که افراد به اعتبار موقعیت شهروندی خود دارا میشوند و نیز اطلاقی عام است بر مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه قواعدی که بر موقعیت آنان در جامعه حکومت میکند. دارنده این حقوق یعنی شهروند، به تک تک افرادی که در جامعه زندگی میکنند، اطلاق میشود، فراتر از مفهومی تحت عنوان تابعیت، بدون اعتنای به سلسله مراتب، موقعیتهایی متمایز برای افراد، وجود شرایطی برای به رسمیت شناخته شدن، حاکمانی خاص و حکومت شوندگان خاص و در مقابل مبتنی بر رابطهای چندسویه بین دولت، جامعه و شهروندان و وجود یک اخلاق مشارکت و موقعیتی فعالانه.
به عبارتی دیگر مجموعه حقوق و امتیازاتی که به شهروندان یک کشور با لحاظ کردن دو اصل کرامت انسانی و منع تبعیض، برای فراهمسازی زمینه رشد شخصیت فردی و اجتماعی شهروندان در نظام حقوقی هر کشور تعلق میگیرد، حقوق شهروندی نام دارد و مجموعه قوانین و امتیازات مربوط به حقوق شهروندان به حقوق فردی مانند آزادی بیان، حقوق مربوط به گروهها و اقشار مختلف جامعه همچون حق برخورداری از انرژی تقسیم میشود.عدالت قضایی لازمه حقوق شهروندی
اجرای حقوق شهروندی از مصادیق بارز وجود دمکراسی در هر کشوری است. تبلور اجرای حقوق شهروندی در رابطه میان حاکمیت و مردم مشاهده میشود.
درواقع حقوق شهروندی تعاملی است دوسویه میان قدرت حاکمه و ملت یک کشور که این حقوق در تمامی اجزای دستگاه حاکمه میتواند وجود داشته باشد. درواقع رعایت حقوق شهروندی در زندگی تک تک افراد یک جامعه تاثیر میگذارد و باعث رضایت نسبی یا عدم رضایت مردم از حاکمیت میشود. حقوق شهروندی گستره فراوان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در یک کشور در بر میگیرد، اما مهمترین نکته در اجرای این حقوق عدالت قضایی است. در هر جامعه همواره افرادی بیبضاعت و بدون حامی وجود دارند. در این میان وضع قوانین حمایتی درخصوص ارتقای سطح اینگونه افراد برای اجرای عدالت قضایی اجتنابناپذیر است و عدالت قضایی یعنی فراهم کردن زمینههای لازم برای احقاق حقوق مردم از طرف دستگاه قضایی و فصل خصومت بین مردم براساس معیارهای قانونی توسط این نهاد.
بنا بر آنچه گفته شد میتوان گفت حقوق شهروندی جدید، دارای دو ویژگی بارز است که آن را از سایر مفاهیم حقوقی جدا میسازد.
نخست؛ حقوق شهروندی مدرن جدای از حقوق بشر به شمار میآید. این استقلال بدین مفهوم است که باید با دید و نگاهی خاص این علم را تعریف و تشریح کرد. اگر حقوق شهروندی مدرن از حقوق بشر جداست، پس مفاهیم؛ اهداف، بنیانها و کارکردهای آن نیز باید جداگانه بررسی شود.
ارتباط این رشته با حقوق بشر و مفاهیم اجتماعی و فرهنگی مربوط به شهروندی، لزوما به معنی عدم استقلال آن نخواهد بود، چرا که تقریبا تمام رشتههای علوم انسانی با هم درارتباطند.
دوم، حقوق شهروندی مدرن، در روابط شهرنشینان با همدیگر و رابطه ایشان با ارگانهای دولتی دلالت دارد و از این لحاظ باید آن را تفسیر خاصی از «حقوق شهروندی» به مفهوم عام به شمار آورد. ادعای «حقوق شهروندی مدرن» و دو ویژگی که بر آن ذکر شد، نیازمند استدلال دقیق حقوقی و تمسک به آرای پژوهشگران این زمینه است.مصادیق حقوق شهروندی
براساس یک تقسیمبندی کلی، حقوق شهروندی شامل سه گونه؛ حقوق مدنی، حقوق سیاسی و حقوق اجتماعی است.
تعداد دریافتکنندگان یارانه نقدی باید کم شود
یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس گفت: دولت باید در پرداخت یارانههای نقدی بازنگری کند.
عبدالرضا ترابی، در گفتوگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دربارهی برخی اختلافها بین دولت و مجلس در زمینهی اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها اظهار کرد: بحث بین دولت و مجلس در مورد اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها بحث منابع درآمدی است.
وی با بیان اینکه ردیفهای درآمدی برای فاز دوم هدفمندی یارانهها واضح نیست، تاکید کرد:
فاز دوم هدفمندی یارانهها با افزایش قیمت حاملهای انرژی همراه خواهد بود.
نماینده مردم گرمسار تصریح کرد: آنچه که ما قبلا تصویب کردهایم این است که روند افزایشی نباید بیش از 20 درصد باشد اما در مورد اجرای این مصوبه ابهاماتی وجود دارد.
وی در مورد راهکارهای مجلس برای حل مسائل موجود در مورد اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها گفت: باید در مورد یارانههای نقدی که به مردم پرداخت میشود بازنگری شود. دولت باید تعدادی از افرادی را که در حال حاضر یارانه میگیرند کم کند و درآمدی که از این محل به دست میآید را در بخش تولید و صنایع هزینه کند.
به نقل از ایسنا.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دوستان