بازخوانی جنایت در شهرک «صدف»
قتل کودک چهار ماهه و مادر جوانش به دست پدر خانواده در شهرک صدف ضمن جریحه دار کردن افکار عمومی، با به صدا درآوردن زنگ خطر برای سایر خانواده ها هشدارهای مهم و قابل تاملی را در پی دارد. از جمله این نکات می توان به نحوه آشنایی و ازدواج این مرد با همسرش اشاره کرد و اینکه مرد قاتل که در حال حاضر 22ساله و دو سال از همسرش کوچک تر است از چهار سال قبل یعنی در 18 سالگی درگیر مسائل مربوط به ازدواج و مسائل عاشقانه شده و ورود زودهنگام او به پروسه ازدواج یکی از نکات کلیدی و حساس این پرونده است.
ورود به زندگی مشترک در سنین کم پذیرش مسوولیت های سنگین و گاه دشواری را برای فرد در پی دارد. حال آنکه در این پرونده انتخاب همسری بزرگ تر به لحاظ سنی از سوی جوان قاتل مبین بر این نکته است که او در حقیقت به دنبال یک حامی برای خود بوده و از لحاظ شخصیتی آمادگی های لازم را برای پذیرش نقش یک همسر نداشته است و در انتخاب همسر نیز شخص بزرگ تری را انتخاب کرده تا همسرش به نحوی از او حمایت های لازم را انجام دهد. نکته دیگر آنکه به ندرت مشاهده شده که پدری در مقابل بچه دار شدن مقاومت کند و معمولاً این زنان هستند که در برابر این موضوع مقاومت می کنند اما در این پرونده شاهد هستیم مرد جوان ابتدا در برابر تولد فرزندش از خود مقاومت نشان می دهد و سپس او را به قتل می رساند. شاید در این ماجرا مسائل مالی تاثیرگذار بوده اما این مقاومت می تواند نشانگر ناتوانی پذیرش مسوولیت در این مرد نیز باشد. از تبعات ازدواج زودهنگام به خصوص اگر رشد شخصیتی به طور کامل طی نشده باشد، این است که پس از مدتی شخص به سمت فرد دیگری تمایل پیدا می کند و چون نیازهایش برطرف نشده عقده یی در او باقی می ماند که این مساله می تواند در زندگی مشترک فرد اختلال هایی ایجاد کند و گاه منجر به فجایعی اینچنینی شود و در این مورد نیز چون مرد همسرش را سد راه می دیده حاضر شده که از او و حتی فرزندش برای رسیدن به نیازهایش بگذرد.اما نکته دیگر سلامت روان شخص است. نحوه تصمیم گیری و برخورد این فرد با وقایع زندگی نشان از آن دارد که او از لحاظ شخصی انسانی سالم نیست و از توانایی و مهارت های لازم بی بهره است.شخصی که نسبت به دیگران پرخاش می کند قطعاً دچار مشکلاتی است اما به قتل رساندن کودک توسط پدرش کاری نیست که از هر کس برآید و با توجه به انگیزه و برنامه این مرد می توان به این نتیجه رسید که او نسبت به زندگی با همسرش کاملاً بی تفاوت و منفعل بوده است.این فرد مسلماً از لحاظ خانوادگی در محیطی زندگی کرده که شرایط برای رشد او فراهم نبوده و ریشه بسیاری از مشکلات قطعاً با خانواده ارتباط مستقیمی دارد و خانواده وی با شناختی که از او داشتند نباید او را با چنین روحیاتی و در آن سن تشویق به ازدواج می کردند.در هر صورت رگه های اختلال شخصیت، بیماری روحی، نداشتن مهارت و ورود زودهنگام به زندگی مشترک را می توان از عمده علل وقوع این فاجعه دانست که هر یک به نوبه خود قابل بررسی و تحقیق است.
منبع: http://www.irbar.com
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دوستان