ریشه یابی انحرافات اجتماعی در جوانان
ریشه یابی انحرافات اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا این مسائل امنیت اجتماعی را سلب و مانعی برای رشد و توسعه جامعه محسوب می شود. به طور کلی، هر رفتاری که از فردی سر می زند، ریشه در عواملی دارد که به طور معمول در طول زندگی سر راه وی قرار دارد و او را به انجام عملی خاص وادار می کند. در واقع ریشه اختلال ها، بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است؛ یعنی آسیب زمانی پدید می آید که از هنجارهای قابل قبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. هر جامعه ای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزش ها و هنجارهای خود تبعیت کنند. اما طبیعی است که همواره افرادی در جامعه یافت می شوند که از پاره ای از این هنجارها و ارزش ها تبعیت نمی کنند و بزهکاری از مهم ترین این مسائل است. بزهکاری بیشتر به جرائم کم اهمیت گفته می شود و چون اطفال معمولا مرتکب این نوع جرائم می شوند، در مورد اطفال استفاده از واژه بزهکاری بهتر از استفاده از واژه مجرمیت است. با یک تعریف ساده می توان گفت، طفل بزهکار فردی است که قبل از رسیدن به سن هیجده سالگی، مرتکب جرمی شود. اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در دورانی که جرائم کودکان و نوجوانان افزایش یافته بود، گفته شد. از آن پس واژه بزهکاری اطفال در تمام کشورها متداول گردید. در آمریکا لایحه ای در سال 1898 به تصویب رسید و به صورت قانون درآمد و همزمان با تصویب این قانون دادگاه های اطفال تشکیل گردید.
رفتارهای هنجارشکن
عوامل شخصیتی از عوامل معطوف به نداشتن تعادل روانی، شخصیتی و اختلال در رفتار است. افراد کجرو ویژگی شخصیتی شان عبارت است از خودمحوری، پرخاشگری، هنجارشکنی، فریبندگی ظاهری و عدم احساس مسئولیت برون گرا؛ تشنه هیجان و ماجراجویی و... که هیچگاه به پیامد عمل خود نمی اندیشند و معمول مستعد انجام رفتارهای نسجیده و انحرافی هستند. اغلب این افراد والدینی داشته اند که از نظر عاطفی نسبت به آنان بی توجه اند یا سرد و طردکننده بوده و یا بیش از حد به آنان محبت کرده و ارج می نهند. آنان به علت سرکوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی، از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه، ترک تحصیل، سرقت و اعتیاد گرایش پیدا می کنند. گاهی اوقات هم ارتکاب به جرائم را فقط یک کار تفننی و به عنوان گذران اوقات فراغت می دانند. با اینکه ممکن است در خانه و محیط اطراف خود مشکل حادی هم نداشته باشند که آنان را مجبور به ارتکاب رفتار نابهنجار نماید، ولی فقط به خاطر اینکه در چند روز زندگی خوش باشند دست به ارتکاب اعمال خلاف عرف و اجتماع می زنند. معمولا نوجوانان جرایم را به صورت گروهی انجام می دهند و دوست دارند خیلی زود به نتیجه برسند. ساده ترین جرمی که اطفال و نوجوانان انجام می دهند دزدی است؛ زیرا به محض اینکه مالی را دیدند تصمیم می گیرند و دستبرد را انجام می دهند. جرایم این رده سنی مانند کلاهبرداری، جعل و اختلاس نیست که نیاز به فکر و اندیشه داشته و از پیچیدگی خاصی برخوردار باشد. عوامل گوناگونی در بروز بزهکاری موثر است و تنها نمی توان علت خاص و واحدی را برای آن درنظر گرفت. عوامل مختلفی نظیر عوامل اجتماعی، اقتصادی، فیزیولوژیکی و... در کنار هم باعث می شوند که بزهکاری در نوجوانان و اطفال به ظهور برسد.
نقش سلامت محیط خانواده
در حال حاضر شاید محیط اجتماع را بتوان به سختی کنترل کرد و یا عوامل اجتماع که باعث بروز بزهکاری می شوند را کاهش داد؛ اما محیط خانواده نقش بالاتری در بزهکاری بچه ها دارد و ما عوامل خانوادگی را در بزهکاری نوجوانان موثرتر می دانیم. خانواده باید محیطی آرام و آسوده برای نوجوانان آماده کند و اگر این آرامش مهیا شود، قطعا محیط نخواهد توانست طفل را منحرف کند. آرامش خانواده بستگی به فرهنگ و آگاهی لازم پدر و مادر دارد. آنان باید شخصیت طفل را بشناسند و آموزش های لازم را دیده باشند. همچنین پدر و مادر باید از لحاظ اخلاقی دچار مشکل و تنش نباشند و اگر هریک از آنها دچار مشکل و تنش باشند، این مشکل را به بچه منتقل می کنند؛ چون مهم ترین خاصیت طفل الگوپذیری است و این الگو ممکن است خانواده، جامعه یا اشخاص دیگر باشند؛ اما بهترین و نزدیکترین الگو پدر و مادر است. محیط خانواده اولین محیطی است که فرد در آن رشد می کند و هنجارها را می آموزد.
محققان با پژوهش های اجتماعی، وضع نابسامان محیط خانوادگی را در بروز جرائم تأیید کرده اند و اذعان داشته اند که وضع خانوادگی شخص رابطه مستقیم با بروز حالت خطرناک و بزهکاری وی دارد. از نظر تحصیلات و مسائل فرهنگی، فرزندان خانواده های سطح پایین و متوسط به مراتب بیشتر از فرزندان خانواده های روشنفکر و سطح بالای جامعه در معرض ارتکاب جرایم مختلف هستند. بنابراین نباید سیاست جنایی خاص بزهکاران صغیر و نوجوان را از سیاست حمایت خانواده جدا دانست. به اعتقاد روانشناسان اگر شخصی در محیط خانواده از نظر رفع نیازهای اساسی جسمی و روانی مانند نیازهای عاطفی ارضا نشود، به احتمال فراوان در آینده ای نه چندان دور به طرق مختلف به اعمال ضداجتماعی دست زند. نبود محبت، ارتباطات صمیمی، تفاهم متقابل و درعین حال وجود تشنج در خانواده، از هم گسیختگی خانواده، طلاق، فوت والدین و... از جمله عواملی هستند که در وقوع بزه توسط نوجوانان و اطفال موثر است.
بیکاری، زمینه ساز بسیاری از انحرافات اجتماعی
بیکاری یکی دیگر از ریشه های مهم بزهکاری و کجروی افراد یک جامعه است. بیکاری موجب می شود که افراد بیکار جذب مراکز تجمع افراد بزهکارشده، به تدریج به دامان کجروی های اجتماعی کشیده شوند. در میان علل و عوامل پیدایش بزهکاری و ارتکاب انحرافات اجتماعی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. جامعه ای که از یک ثبات و نظم اجتماعی واقعی برخوردار است، می تواند به مرور زمان ریشه های بزهکاری و عوامل آن را در خود بخشکاند. کمبود امکانات نظیر امکانات بهداشتی، خوراک، پوشاک و مسکن باعث می شود نیازهای اشخاص برطرف نشده و موجب تحریک و ترغیب آن ها به ارتکاب بزه های مختلفی می شوند. درچنین شرایطی برخی از والدین از کودکان خود برای ارتکاب جرائمی همچون سرقت استفاده می کنند و یا با وادار کردن فرزندانشان به تکدی گری آن ها را وسیله ای برای امرار معاش قرار می دهند.
همانند سازی با الگوهای رفتاری دوستان
از دیگر عوامل موثر در بزهکاری اطفال، دوستی با افراد بی بندو بار است. نوجوان اغلب رفتار خود را با الگوهای رفتاری دیگر دوستانش همانندسازی می کند و به شدت از آنان تاثیر می پذیرد. نوجوانی که از خانواده طرد می شود برای جبران کمبودهای عاطفی و روانی اش، برای کسب حمایت و تایید به دوستان هم سن و سال خود روی می آورد. وی به دنبال افرادی می گردد که مانند خودش هستند. از این رو احتمال دارد با تحریک و تشویق دوستان نا باب خود دست به اعمال ضداجتماعی و خلاف بزند.
روانشناسان عوامل گوناگونی را برای بزهکاری اطفال احصا کرده اند. بزهکاری با صفات روانشناختی مختلف و متنوعی همراه است که برخی از آنها عبارتند از هوش کمتر از متوسط، خلق و خوی پرخاشگرانه و... روانشناسان ثابت کرده اند که بزهکاران نسبت به دیگر افراد به مراتب از عزت نفس پایین تری برخوردار بوده اند. اگر به گذشته اطفال و نوجوانان بزهکار توجه داشته باشیم، خواهیم دید که اکثر قریب به اتفاق آن ها، به نحوی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. در مباحث روانشناختی، این نظریه دربین قشری از روانشناسان وجود دارد که اگر کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته، فردی برون گرا باشد، در آینده خود به طرق مختلفی در مقام انتقام برخواهد آمد. در مورد اطفالی که مرتکب جرائم گوناگون می شوند، باید به این نکته مهم توجه داشت که بدلیل شرایط سنی حساس و ویژه این قشر از افراد جامعه، نباید عناوینی همچون مجرم یا بزهکار بالفطره را در مورد آن ها به کار برد. در واقع برچسب زنی و به کاربردن این عناوین از لحاظ روحی و شخصیتی می تواند تاثیرات زیانباری بر اطفال داشته باشد.
ناکامی و نداشتن مهارت حل مسئله
مثلث ناکامی، محرومیت و پرخاشگری در ارتباط مستقیم با هم است. بدین معنا که محرومیت و برآورده نشدن به موقع نیازهای فرد باعث می شود که فرد احساس ناکامی کند و به پرخاشگری روی آورد. وقتی فردی چیزی بخواهد و به آن نرسد ممکن است به پرخاشگری روی آورد. در روانشناسی ثابت شده است که هرگاه کودکی را از نیروی پرخاشگری خود محروم کنند، گرفتار یک حس ناامنی و اضطراب خواهد گردید و بعید نیست برای تامین آرامش خیال خود به یک ناراحتی روحی متوسل شود. زیرا تنها به آن وسیله می تواند حمایت از خویش را تامین کند و یا از زیربار مسئولیت بگریزد و یا آنکه اراده خودش را تحمیل کند. والدین تا حد ممکن باید از امر و نهی بی مورد بپرهیزند، مثلا وقتی کودک در حال بازی با صندلی است اگر احتمال آسیب او نمی رود نباید او را از این کار بازداشت. بنابراین در اکثر کارها می توان کودک را آزاد گذاشت و شیوه صحیح آن عمل را به او آموخت. ولی برخی امور هم هست که انجام آن به هیچوجه به صلاح کودکان نیست و باید آنها را منع کرد. این توجهات، بردباری زیادی می خواهد ولی هر پدر و مادری که تعلیم و تربیت فرزند را به منزله فنی تلقی کند، باید ساعت های گرانبها و بیشماری از عمر خود را صرف پرورش کودک نماید درباره کودک باید روش جدی پیش گرفت. از محیط های دیگری که می تواند آسیب هائی را به اطفال وارد نماید محیط تفریح است. با کمبود محیط تفریح مناسب، اطفال به تفریحات ناسالم روبرده و این آغاز بزهکاری اطفال به حساب آمده که طبعاً در زندگی سالم افراد اختلال ایجاد می نماید.
ضرورت یافتن هویت
استفاده از برچسب های بزهکارانه، تاثیرات زیانبار شخصیتی در نوجوانان داشته و آنها را در آینده به مجرمین با جرائم سنگین تر تبدیل می نماید. بزهکاران همیشه از مشخصه های روانشناختی مختلف مانند خلق و خوی پرخاشگرانه و عزت نفس پایین برخوردار بوده اند و یا اکثر قریب به اتفاق آنها، به نوعی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. بسیاری از جرائم ارتکابی نوجوانان تصادفی و یا ریشه در ناآگاهی آنان از قوانین و مقررات اجتماعی دارد که با آموزش های لازم توسط نهادهای ذیربط راه تکرار آن مسدود می شود. ضمن این که همه کارشناسان تربیتی باید سطح کیفی خدمات آموزشی و فرهنگی را ارتقاء بخشند. برای مبارزه با کجروی ها باید زمینه اجتماعی آنها را از میان برداشت در این مبارزه قبل از هر چیزی باید به دو اصل توجه داشت که سالم کردن محیط اجتماعی کودکان یعنی خانواده و سالم کردن محیط اجتماعی یعنی جامعه است. بسیاری از ما به غلط بر این باوریم که اگر مرتکب اشتباهی در مورد فرزندمان در زمان کودکی او شدیم، تاثیر آن در تمام زندگی او خواهد ماند. اشتباهات اولیه والدین قابل برگشت نیستند ولی کودکان انعطاف پذیر و سازشکار هستند. رشد آنها جریانی مداوم است و شخصیت کودک پیوسته و در حال خودشکوفایی است. در آینده بسیاری از خصوصیات اخلاقی کودک که مشکل آفرین بوده می تواند در جوانی تبدیل به خصوصیاتی سازنده شود. بسیاری از کودکان ناسازگار دارای قدرت خلاقیت و تخیل غیرعادی هستند و این به دلیل قدرت درک و آزادگی در این گونه کودکان است. هر کدام از آنها لیاقت داشتن موقعیت هایی را برای نشان دادن استعدادهای ذاتی خود دارند. نوجوان و جوانی که دوره کودکی را پشت سر گذارده، باید خود را برای زندگی مستقل اجتماعی آماده نماید. تحقق این موضوع، پیش از هر چیز، مستلزم یافتن هویت خویشتن است. اگر بزرگسالان ویژگی های این دوره زندگی او را بشناسند و با آنان برخوردی مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هویت خویش دست می یابند و هم بزرگسالان کم تر احساس نگرانی می کنند. از این رو، می توان گفت بیشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ریشه در ناکامی های اولیه زندگی دارد.
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دوستان